نشستم به کار ولی هیچ شوق و ذوقی در من نبود. "دانش اندوز" که میبیند دارم چیزی مینویسم، با شهوتی احترام آمیز تماشایم میکند.. از روی همان قفسه کتاب دیگری برداشته است که عنوانش را از سوی وارونه تشخیص میدهم: منار کلیسای کودبک، وقایع نورماندی. نوشته ی مادموازل ژولی لاورنی. مطالعاتِ "دانش اندوز" باعث حیرتم میشود. یکهو اسامی آخرین نویسندگانی که او به آثارشان مراجعه کرده است به خاطرم میرسند: لامبر، لانگلوا، لاربالتریه، لاستکس، لاورنی. این یک کشف است؛ به روش "دانش اندوز" پی بردم: او به ترتبب حروف الفبا خودآموزی میکند.
با یک جور تحسین نگاهش میکنم. چه اراده ای باید داشته باشد تا چنین طرح پردامنه ای را آهسته آهسته و با سرسختی اجرا کند! هفت سال پیش روزی با طمطراق وارد این تالار شد. به کتاب های بی شماری که دیوارها را پوشانده بود نگاه کرد و تقریبا مانند راستینیاک گفت:دانش بشری بین ما دونفر است. بعد رفت و اولین کتاب قفسه اول را از منتهی الیه سمت راست برداشت؛ با احساس احترام و بیم آمیخته به عزمی خلل ناپذیر صفحه اولش را باز کرد. امروز به حرف L رسیده است. K بعد از J و L بعد از K.
- دوشنبه ۲۴ آذر ۹۹