خواستم بیام اینجا و ناله کنم از اتفاق توهین آمیزی که استادا با یه مشت دانشجوی ساده دل انجام میدن، اما قبل اینکه بنویسم چای با مقداری گلاب خوردم، نشستم رو زمین، لباس گرم پوشیدم و فقط به این فکر کردم که چقدر بوی گلاب به مزه چای میاد! بوی گل پیچیده بود تو مغزم. بیشتر قشر پیشانی. برای همین از اون موج انفجار اولیه کم شد، و حالا فقط ناراحتی مونده و یه کاری که بعد فارغ التحصیلی باید انجام بدم.
مدرکم رو که گرفتم به هرکی که بخواد وارد این دانشگاه بشه، بهش میگم نیاد. متقاعدش میکنم اینجا به درد نمیخوره فقط شاید بین بچه مذهبیا شاخ باشه، اما پیش غیر مذهبیا تو یه موجود امّل فرض خواهی شد بدون اینکه تا حالا باهات رابطه داشته باشن!
اها! حتما به مدیر گروه کارای دور از انسانیتش رو تو صورتش میکوبم.
امروز دوستم بهم گفت بخاطر یه سری نقدایی که گفته بود، از طرف دانشگاه تهدید شده بود که اگه بس نکنه پرونده سازی میکنن براش. و کیه که بتونه جلوی اونارو بگیره؟ خب من دوستم رو تحسین میکنم بابت اینکه همه چیز رو به جون خرید تا بتونه اصلاحی به وجود بیاره. کاش شجاعت دوسال پیشم رو داشتم و میشدم دست راستش :) الان محتاط تر شدم، با من من کردن حرفی رو که درسته رو به زبون میارم. امروز نوبرش بود. نهایتا چیشد؟
استاد یار گفت دونه دونه بگید کی متاهله، کی مجرد. چه برنامه هایی دارید که نمیتونین به امتحانتون برسید!
همین مونده بود من دانشجو گزارش هفته برای ایشون بفرستم!این حرف به قدری زشت بود که فقط یکی از بچه ها پیام داد فکر کنم دیگه بحث کافیه... و دیگه کسی چیزی نگفت. برای این دانشگاه سخته درک کردن دانشجو، مگر اینکه دقیقا بدونن برای چی نتونستی خوب نمره بگیری!
ترم اول بخاطر کم بودن نمره هام -که طی ۱۲ سال تحصیلی افتضاحی مثل اون بار نیوردم- مدیر گروه خواست برم دفترش. هرچی تونست گفت و بی احترامی کرد. منِ ۱۸ ساله بغض کرده بودم اما گریه نکردم. نمیخواستم جلوی اون اشک بریزم. در نهایت بهش گفتم سیستم دانشگاه اینکه به نمره خیلی اهمیت میده، من اینو تازه متوجه شدم. شما هیچی از من نمیدونید و از خیلی های دیگه. شاید نمرم بد باشه اما سطح تحیلیلم، سطح مطالعه غیردرسیم خیلی بیشتر از نصف این دانشجوهای اینجاست. بعد اون فیسش خوابید، انگار که تازه فهمیده باشه با یه "آدم" داره حرف میزنه.
چی دارم میگم؟
فقط این یادم باشه بعد فارغ التحصیلی هرکی رو که خواست نزدیک اینجا بشه رو دور کنم.
حیف امروز صبح که صحنه بارون و سرما و لذت شر شر آب رو از دست دادم :( حالا معلوم نیست دوباره کی بباره.
- سه شنبه ۲۰ آبان ۹۹