سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

فیلم بربادرفته

بربادرفته یه فیلمم داره. اما الان که رفتم دان کنم دلم نیمد ببینمش. میدونید، خوبی کتاب همینه که تو تصوراتت بمونه. تا حالا به همچین حسی برنخورده بودم. من بجای خوندن کتابِ «کتاب دزد» فیلمشو دیدم. و سر کتاب زوربای یونانی هم فیلم و هم کتابو دیدم. اما الان اصلا دوست ندارم برم سراغ فیلم برباد رفته. اسکارت و رت باید همونطور تو ذهن من بمونن و جذابیت داشته باشن. اگر کارکترا و قیافه ها وطرز حرکت بازیگرا با اونیکه تو تصورمه نخونه چی؟ کلی اعصابم خورد میشه و میگم چه فیلم چرتیه! 

البته بگم که دیگه هیچ کدوم از بازیگرای فیلم بربادفته بجز ملانی زنده نیستن. انقدر که فیلمش قدیمیه.

تعصب خاصی رو کتاب پیدا کردم که نمیخوام با فلیم خرابش کنم.. شما تا حالا از این حسا داستن ؟ -_-

سلام فرزندم! میدونم شبیه پدرهای کلیسا وارد صحنه شدم! زهرام! طبیعتا الان باید فکر کنی کدوم زهرا؟! از بس که ما زهراها زیادیم!

با این حال من بازم نمیگم کدوم زهرام!

خواستم نظرمو در مورد این نوشته ت بگم که انقدر زیاده نویسی کردم.

واسه منم پیش اومده حالا به طرق متفاوت.

مثلا من غرور و تعصب رو اول فیلمش رو دیدم و بعد کتابشو خوندم. موقع توصیف جین آستین از آقای دارسی همش قیافه ی بازیگرش میومد تو ذهنم اما توصیفات چیز دیگه ای میگفتن. این یکی از کشمکش های کوچیک من با کتاب بود.

یا در مورد کتاب مردی به نام اوه، بعد که دیدم فیلمش هم هست رفتم یه سرکی به فیلمش کشیدم با این ترس که نکنه شبیه تصوراتم نباشه! اما چند دقیقه اول فیلم رو دیدم و وقتی بازیگر نقش اوه وارد شد متوجه شدم که شبیه تصوراتم از توصیف های بکمنه و خیالم راحت شد و دیگه بقیه ی فیلنو ندیدم:) انگار مثلا باید تاییدش میکردم!!

خلاصه که تناقض فیلم و کتاب برای من هم اتفاق میفته.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan