سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

غنیمت

نوشته صادق کرمیار.

اول باید بگم اصلا و ابدا نباید این اثر رو با نامیرا مقایسه کرد. فضاها، قصه ها و شخصیت ها کاملا متفاوته گرچه میشد خیلی بهتر نوشته شه.

داستان طی یک جنگ اتفاق میفته. جنگ آمریکا با عراق به بهونه نجات مردم شریف عراق از دست دیکتاتوری صدام!! 

داستان از سه شخصیت روایت میشه و همین باعث تکرار مکررات دیالوگ ها و صحنه ها برای خواننده میشه و خسته کننده جلوه میکنه. 

درمورد مردیه که طی جنگ ایران و عراق زنش شهید میشه و بچه ی نوزادش رو گم میکنه و 21 سال بعد اتفاقی در تلویزیون بخاطر گزارش جنگی از شهرناصریه عراق دخترش رو همرااه یک نوزاد میبینه. نوزاد درست همون شمایل متبرک حضرت عباس رو به سینه داشت که 21 سال پیش رو سینه دخترش زده بود. از همین نشونه مرد راه میفته به دنیال دخترش، دریا.

وقتی اون رو پیدا میکنه دریا به خاطر عفونت زخکش شهید میشه و مرد تنها با یک نوزاد به تهران، پیش زن و دوبچه اش برمیگرده. اسم دختر رو دریا میذارن. مرد دیگه کابوس 21 ساله اش رو نمیبینه، چون دخترش رو پیدا کرده.

 

اینم بگم که این کتاب رو پارسال از نمایشگاه کتاب گرفتم و بخاطر متن ساده و روانش اصلا دوست نداشتم برم سمتش. کلا یه مرضی دارم که ادبیات رو با سختی و قشنگی کلماتش و تعبیراتش دوست دارم :) 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan