سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

بانوی میزبان

این کتاب خیلی وقته درحال مطالعه است، کم حجمه اما بخاطر نوع نوشتن سخت خوانه. پره از ارایه ها و توصیفات طولانی احساسات آدم ها، جمله ها طولانیه و ممکنه به چشم همه خوب نیاد اما من لذت می‌بردم. یه طوری زیبا توصیف می‌کرد که جاهایی همذات پنداری می‌کردم و می‌گفتم اره اره! یه همچین حسی داره. داستایوفسکی این کتاب رو اویل نویسندگی‌ش نوشته، ایده ی برادران کارامازوف هم از این کتاب به ذهنش رسیده، دیگه لازم نیست بگم که شخصیت های داستان متاثر از زندگی خود نویسنده هستن.

داستان درمورد یه پسر اهل علم و مطالعه است که منزویه و رابطه خوبی با جهان اطرافش نداره و دختر زیبایی که با یه پیرمرد زندگی می‌کنه و داستان های متفاوتی درمورد گذشتش هست، این دو نفر یک جایی باهم اشنا می‌شن.

اتفاقا خیلی کند و حوصله سربر پیش می‌ره، معلومه که این وسطا از دست شخصیت ها هم اعصابتون خرد میشه چون بالاخره داستایوفسکی نوشته :دی. نمی‌گم اگه نخونید زندگی‌تون برفناست ولی حتما از شرح احساسات زیادی دور می‌موندید.

فرشته ی سمت راست: آه! پس کی میخوای بری سمت داستایوفسکی عزیز؟

فرشته ی سمت چپ: در این وضعیت آشفته بازار در جهت تکمیل شوربختی و شوراحساسی، همین دادن ِ دم به تله ی داستایوفسکیمون کم بود!

 

حق 

خوندمش اما یادم رفته آخرشو🤔 کمی مشابه کتاب نازنینش بود فک کنم

اخرش اتفاق خاصی نمیفته😂
نازنین رو نخوندم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan