دستش را میزند به گلو و میگوید:
"اینجاست، رد نمیشود."
خسیسانه رنج میکشد. لابد درمورد لذاتش هم خسیس است.
+ آشنا بود براتون؟ برای من باید میگفت:
دستش را میزند به سر و میگوید: "اینجاست، رها نمیشود." خسیسانه به زبان می آورد، لابد درمورد شنیدن هایش هم خسیس است.
+ بعد مدت ها کتاب تهوع رو برداشتم، میشه گفت اولین کتاب کاغذی بعد سفر به گرای ۲۷۰ درجه. دچار شده بودم به یه بیماری، اینطوریه که نمیدونی چی بخونی، دست رو هرچی هم که میذاری بهت نمیچسبه. برای همین به خودم فرصت دادم که یه مدت از کتاب دور باشم گرچه سخت بود. حالا بهترم :)
- سه شنبه ۱۸ آذر ۹۹