سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

تهوعِ غم؛ تهوعِ فکر

دستش را میزند به گلو و می‌گوید:

"اینجاست، رد نمیشود."

خسیسانه رنج میکشد. لابد درمورد لذاتش هم خسیس است.

 

+ آشنا بود براتون؟ برای من باید میگفت:

دستش را میزند به سر و میگوید: "اینجاست، رها نمیشود."  خسیسانه به زبان می آورد، لابد درمورد شنیدن هایش هم خسیس است. 

+ بعد مدت ها کتاب تهوع رو برداشتم، میشه گفت اولین کتاب کاغذی بعد  سفر به گرای ۲۷۰ درجه. دچار شده بودم به یه بیماری، اینطوریه که نمیدونی چی بخونی، دست رو هرچی هم که میذاری بهت نمیچسبه. برای همین به خودم فرصت دادم که یه مدت از کتاب دور باشم گرچه سخت بود. حالا بهترم :)

در مورد من باید میگفت دست میزند به قلبش و میگوید اینجاست رها نمیشود. خسیسانه دوست میدارد و در مورد ابرازش هم خسیس است. 

تهوع عشق :)

من دقیقا دست میزارم روی گلوم:))هر روز و هر روز این کارو انجام میدم:))

:((((

سلام ببخشید اون وبلاگ های رمزدار چیه؟ شخصیه؟ گفتین برای گرفتن رمز پیام بدیم؟ به کجا؟

سلام! رمز رو به افراد خاصی میدم، شرمنده شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan