اولین مواجهم با این کتاب سر کلاس ادبیات عزیز تو دانشگاه بود. استاد داستان اخر رو برای همه پرینت گرفته بود و گفته بود همه بخونید. بعد دربارش حرف زدیم. اونجا بود که مصمم شدم کتاب رو بخونم. کاشوب مجموعه ی خاطره ها و روایات از محرم توسط قشرهای مختلف جامعه است که هرسال محرم چاپ میشه (بجز امسال).
داستان های اول رو که خوندم جا خوردم، نسبت به اون داستان اخری که سرکلاس خونده بودم ساده تر و گاهی مسخره بودن. ولی به خوندن ادامه دادم. نمیگم همه داستان هاش اینطور بودن، بینشون خاطره هایی بودن که احساس ادم رو از اعماق قلب به بازی میگرفتن.
به هرحال برای من جالب بود خوندنش. اولین کتابی بود که خوندم و گویای عواطف مردم نسبت به محرم بود. فکر نمیکنم سمت چاپ های دیگش برم. شایدم برم ببینم سالهای بعد کیفیت انتخاب داستان هاش بهتر شده یا نه.
از همه جالب تر یه داستانی بود درمورد مردی که از باب تحقیق و پژوهش وارد صحنه ی کربلا شده بود. بنده خدا سر هر روضه ای میشست نه تنها گریش نمیگرفت بلکه همش بررسی میکرد که فلان حرف مداح سندیت داره یا نه و اگر نداشت اون مجلس رو ترک میکرد. خیلی زور میزد که کاری با مستند بودن روضه ها نداشته باشه و فقط گوش بده و گریه کنه، اما نمیتونست :)
- چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۹