+ عرض آخر اینکه چای و نبات مرحمتی رسید. فوق النهایه مطبوع بود. با خیالتان نشستیم، چندپیاله نوشیدیم. از شما چه پنهان، نبات که انداختیم، یاد از لبتان کردیم؛ ملتفتید که... بر من ببخشایید.
- ذکر نبات شد و لب... گر گرفتیم، تا بناگوش سرخ شدیم... شما به وطن مراجعت فرمایید، تمام این باغ، ارزانی شماست.
- جمعه ۲۴ مرداد ۹۹