سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

قسمتی از مراسلات دو عاشق هجران کشیده، پریدخت و سیدمحمود

+ عرض آخر اینکه چای و نبات مرحمتی رسید. فوق النهایه مطبوع بود. با خیالتان نشستیم، چندپیاله نوشیدیم. از شما چه پنهان، نبات که انداختیم، یاد از لبتان کردیم؛ ملتفتید که... بر من ببخشایید.

 

- ذکر نبات شد و لب... گر گرفتیم، تا بناگوش سرخ شدیم... شما به وطن مراجعت فرمایید، تمام این باغ، ارزانی شماست.

 

 

کتاب حامد عسکریه؟؟؟؟

اره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan