سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

ابن مشغله

ابن مشغله را درحالی تمام کردم که دو روز است باران می آید و امشب تشدید پیدا کرده. این هوا به حس رخوت انگیز بهار افزوده و کمتر از قبل به کار هایم میرسم.

اما ابن مشغله، نوشته ی نادر ابراهیمی... نادر به صدق و حقیقت تعریف کردنی نیست و فقط باید آثارش را خواند تا پی به عظمت این قلم برد، هرچند کم حجم.

کتابش در مورد مشاغلی بود که در طول زندگی بر عهده گرفته بود: ویراستاری، نویسندگی، چاپ آثار، ایرانگردی و ایران پژوهی، نقاشی، تصویرگری و... اما خودش در کتاب میگوید نویسندگی را نه با دل خودم بلکه بخاطر جبر زمانه انجام میدهم. مثل امید. ما امید را نه به عنوان مولد دل خود بلکه تنها به عنوان ودیعه ای از گذشتگان گرفته ایم و سپس به آیندگان میدهیم.

 

در این کتاب نادر سعی دارد فقط به شغل هایی بپردازد که آنها را داشته و هرسری به دلیلی از آنها برکنار شده و تاکید میکند که سعی ندارم در این کتاب پند زندگی دهم و آنچه را که یادگرفته ام به شما بیاموزم. اما خودمانیم... آموخته بود :) روحش شاد.

قاعده ای 5 تا 20 تا را یادتان هست که در یادداشت قبل گفته بودم؟ به نظرم نادر شاید به نهایت امری که در ذهن خود بود نرسید(شاید هم رسیده بود، ما که از دل آدم ها خبر نداریم) اما قطعا تمام آن چیز هایی را که میخواست هرچند کوتاه تجربه کرده بود. او پنج بار از یک تا بیست شمرده بود و در آخر امر به صد رسیده بود. روحش بیشتر شاد باد :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan