سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

زیستن

بسم رب الحیات ...💚

به چه کسی یا چیزی زنده گفته می‌شود؟ آنکه نفس بکشد؟‌ بخورد؟‌بیاشامد؟‌ رشد کند؟ 

با این اوصاف خودِ ما کجای کاریم؟ غذایی میخوریم که به دردمان بخورد؟ نفس‌مان برای چه چیزی نفع داشته؟‌رشدمان چه؟

داری به تَنت فکر میکنی؟ حتما می‌گویی این دختر دیوانه شده! نصفه شبی به سرش رده چرندیات تحویلم میدهد!

اما من به خودِ دیگری فکر میکنم. خودی که چشم و ابرو ی سیاه ندارد، پوست سفید ندارد، قد فلان نمره را ندارد... به خودی فکر می‌کنم که روح من، خُلق من و فکر من را در بر می‌گیرد. به این خود غذایی داده ای که رشد کند؟ غذایی از جنس روح، از جنس نور، روشنایی، امیدبخشی. نمیدانم اما من هنوز دختر بچه ی شش ساله ای هستم که حتی نمیتوانم بفهمم دنیای اطرافم چگونه اداره می‌شود و من این را از بی سوادی و رشد ناکافی میدانم.

راستی ما زنده ایم؟ علائم حیاتی داریم؟‌ 

 

پنجشنبه ۱۴ فروردين ۹۹ , ۰۰:۵۵ نفیسه سادات بنی‌هاشم

"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست"

آرزم اینه بشم مصداق واقعی این بیت

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم؟

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم؟
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم؟

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم؟

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم... 

به نظرم من واقعی همونیه که وسط یه اقیانوس داره غرق میشه، گاهی سرش را بالا میاره، یه نفسی میکشه و بعد دوباره فرو میره اون زیر. و این شرایط بسی دردناکه، آدم یا غرق شه تموم شه، یا نجات پیدا کنه. این نیمه زنده بودن، نیمه مومن بودن، نیمه انسان بودن خیلی مضخرفه 

به قول معروف یا زنگی زنگی یا رومیه رومی دیگه :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan