سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

چیزی در بدنم تیر می‌کشد.

خاری در چشم، تیری در اعضای نه چندان حیاتی، سمی نه چندان مهلک اگر جلویشان گرفته نشود بعد از روزها خواهی مرد.

پارگی رگ های کوچک قلب، میگویند دلشکستگی است، اگر جلویش گرفته نشود بعد از چند تجربه خواهی مرد، نه جسما لزوما، روحا. انسانیت خواهد رفت. دنیا خاکستر خواهد شد. ذوق در چشمانت می‌میرد مانند نوزاد کوچکی که معصومانه از تو می‌خواهد نجاتش دهی.

تکه شدن حرف هایت، شنیده شدن های گزینشی، خانواده های کوچک، با دنیای محدود، بعد از مدتی خواهی مرد، نه جسما لزوما، چیزی به اسم سرزندگی از بین می‌رود.

اعتماد های از هم پاره شده، صداقت های بی باکانه، دوست پنداشتن های چندین باره، تعصب های خفه کننده، پیمان های شکسته شده، تو خواهی مرد، نه لزوما جسما، ذهنا.

سطرهای جمع شده ی بالا، کلمه های قرمز و سیاه و خاکستری یک جا در ذهن، بوی خون و تفعن و تنفر در مشام، تو خواهی مرد، این دفعه هم جسما و هم روحا.

تقدم با روح است، خودکشی ذکر هرروزه ات می‌شود و آرزوی مرگ، برای مسلمانِ ترسویی که از دنیای فرا طبیعی وحشت دارد، رویای شب و روز می‌شود.

حرف زدن بهت کمک نمی‌کنه؟ حرف زدن با دوستی، روانشناسی، خانواده‌ای...

چرا اتفاقا تو فکر مشاوره ام.

امیدورام دوره این حال بد موقتی باشه هرچند که دلت که بمیره دیگه برگشتی نیست ولی تا قبل از مرگش یه فکری باید به حالش کرد. :(

موقتیه عزیزدلم، همیشه بوده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan