محبوب من! این اولین بار است که از چشمانت مینویسم. در این واپسین روزهای تنها بودنم سخن از آن چشم ها زهره ای میخواهد برای خودش! انتظار داشتم گریه کنم، اشک بریزم برای سالهای مجردی که دیگر برنمیگردد اما زیبایی توکار دستم داد. چطور شد که فکر کردی در مقابل من وصله ی ناجور هستی؟ عزیز من! صفای دلهای آدم ها از چشمانشان معلوم است، عمق محبتشان، زیبایی تمام چهرهشان، همگیبه چشم ها مربوط میشود. و چشمان تو گویای هرانچه بود که در دل توست. دلبر من! بگذار بگویم که هیچ چشمی با هررنگ و لعابی تا به حال دل از من نبرده، هیچ چیزی در حافظه تصویری من به اندازه آن دو باقی نمانده است که تو باقی بودی. زیبای من! چشمانت سلامت!
- سه شنبه ۱۶ دی ۹۹