سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

صدسال تنهایی

زینگ! تموم شد :)

اول بگم که اگه میخواین این کتاب رو بخونین ترجمه بهمن فرزانه از انتشارات امیرکبیر رو تهیه کنید. ترجمه ای روان تر و ساده تر نسبت به بقیه داره. 

دوم باید درمورد رئالیست جادویی یه خورده بگم. رئال که یعنی واقعیت، جادویی هم به چیزی گفته میشه که غیرعادی و غیرمعمول باشه. صد سال تنهایی یک اثر رئالیست جادویی هست یعنی در طی داستان شما دارید متنی رو میخونید که واقعیه، تخیلی و فانتزی نیست، اما وسطای داستان یک سری اتفاقات غیرمعمول میفته مثلا مرده زنده میشه! یکی از ویژگی های برجسته ای که این کتاب داره قلم ماکز هست که این اتفاقات جادویی رو خیلی عادی طی داستان میاره بدون اینکه خدشه ای به اصل داستان وارد یشه و مخاطب کم کم این اتفاقات غیرعادی رو به عنوان روال عادی دنیای واقعی میپذیره مثلا از یه جایی به بعد انتظار داره اون شخصیت داستان که کشته شد، بعد ها زنده شه و ارتباطی با افراد خانوادش داشته باشه. صد سال تنهایی از اون آثاریه که اگه بخواین به کسی بفهمونین آثار رئالیست جادویی چه ویژگی هایی دارن، این کتاب رو معرفی خواهید کرد و من هم معرفی میکنم :).

داستان در مورد یک خانواده است، خانواده ای که یک سری ویژگی هاشون نسل به نسل منتقل میشه حتی اگر فردی حرامزاده در اون خانواده باشه. مثلا از عنوان کتاب معلومه که تنها بودن در این رمان، موضوعیت داره و اتفاقا شخصیت های داستان که همشون افراد یک خانواده ان، انسانهای تنهایی هستن اما ویژگی های متفاوتی دراین تنهایی دارن. مثلا یکی تنهاست و در اتاق رو به روی دنیا میبنده ولی یکی دیگه تنهاست و با چندین نفر ارتباط جنسی هم برقرار میکنه اما فارغ از هرگونه دلبستگی زندگی میکنه حتی دلبستگی به خانوادش هم نداره.

چیزی که جالب بود برام: بخشی از رمان وارد زمان جنگ میشه، زمانیکه فرماندهی جنگ رو یکی از پسران همین خانواده به عهده میگیره. ویژگی هایی که این پسر داره، به صورت سمبلیک تعریفی از جنگ ارائه میده: شخصیتی پر از خشم، نفرت، بدون سرزندگی، بی تفاوت نسبت به همه چیز حتی عشق. بعد ها فرد دیگه ای از این خانواده جنگ رو اینطوری توصیف میکنه که: نمیدونم چرا سعی میکنن جنگ رو توصف کنند و تعریفی ارائه بدن، جنگ یک چیز است: وحشت. (نقل به مضمون). 

یک چیز عجیبی که شاید به فرهنگ ما نخونه، این بود که محارم بسیار بسیار ارتباط تنگاتنگی داشتن :| به حدی که خاله با خواهرزاده رابطه ای رو پیش میگیره که با شوهرخاله نداشته! در این حد یعنی... اگه فکر میکنین اینجور چیزها که خیلی هم در رمان پره، با ارزش هاتون جور درنمیاد، پیشنهاد میکنم سراغش نرید. اما بنظرم کسی که کتابخونه این رو پذیرفته که از همه ی دنیا و همه ذهن ها سردربیاره و به همه جا سرک بکشه به شخصه خودم رو از این لحاظ به عنوان یه نیمچه کتابخون، محدود نمیکنم.

اسامی این کتاب به اسپانیایی هست، تازه همه ی افراد اون خانواده اسم پدرشون یا پدربزرگشون رو دارن! یعنی شما با یه گروه از آئورلیانو و آرکادیو هایی مواجه میشین که هرکدومشون داستان متفاوتی رو تجربه کردن. انتشارات امیرکبیر شجره نامه ی این خانواده رو ابتدای کتاب اورده پس میتونین بهش سربزنید تا رشته رو گم نکنید یا اینکه خودتون شجره نامه بسازید.

بنظرم این کتاب از نظر اثر رئالیست جادویی محشر بود، اما خیلی موافق نیستم که توصیفات مفصلی از شخصیت ها یا مکان ها ارائه داده باشه. انگاری بیشتر اتفاقاتی که می افتاد مهم بودن تا اینکه «چه چیزی»‌باعث شد تا این اتفاق بیفته،‌ویژگی های افراد داستان بعد ها طی داستان مشخص میشد و یا تا اخر داستان اصلا متوجه نمیشدم چرا اون شخصیت، اون کار رو کرد. 

به هر صورت دلم برای اورسولا و اون شخصیت مورد پسندش تنگ میشه :). 

من یکمش رو خوندم و به نظرم خیلی عجیب و سنگین بود. اصلا چیزی نمیفهمیدم ازش :/


اسم ها هم که طوماری بودن واسه خودشون. مرموز و ناآشنا

اول از انتشاراتی خوب و مترجم خوب بردار بخون دوم که جوابی که به فاطمه دادم شامل حال شما هم میشه D: نترسید از ایم طولانی، فقط قیافه وحشتناکی دارن^^ بنظرم حیفه تو این  آثار رئالیست جادویی صدصال تنهایی رو نادیده بگیری،‌یه بار بخون شاید از این دست آثار خوشت اومد :)

صد سال تنهایی یکی از اون کتاب‌هاییه که من دافعه پیدا کردم بهش :)) نمی‌دونم چرا، شاید چون تو سنین پایین‌تر که تو کتابخونه می‌دیدمش خونواده می‌گفتن خیلی جالب نیست (احتمالا می‌خواستن تو اون سن نخونمش) و شاید هم از بس شنیدم اسم شخصیت‌هاش زیاده و آدم قاطی می‌کنه، منم حوصله نداشتم قاطی کنم :))

ولی اولین بار بود می‌شنیدم سبکش رئالیسم جادوییه و برام جالب شد! کلا ممنون بابت معرفیت. جاذبه ایجاد شد که برم بخونمش :)

اره اولش منم بخاطر این طولانی بودن اسم ها نمیرفتم سراغش، اما وقتی یه بار نشستم خوندم، دیدم نه. بازم قابل تشخیصه شخصیت ها ازهم. میخوام بگم اون اوش سخته، یا ظاهر بزرگی داره. اینم بگما از وسط رمان نیم نگاهی هم به شجره نامه داشتم، شجره نامه هم کمک میکنه. اینکه میگم شجره نامه یاد جن و صلح نیفتیی که ۵۰۰ تا شخصیت داره ها D: نه، تعدادشون خیلی خیلی خیلی کمتره از اون. اما چون اولین بارم بود تجربه ی بامزه ای بود.

آره منم اولین بار تو کتاب باز وقتی دورهمی درمورد مارکز داشتن فهمیدم جزء رئالیست جادویی هاست. برای همینم اصلا برداشتم بخونمش خواستم ببینم این آثار چطورین و مزشون چیه. جالب بود :) خواهش میکنم ^^

۱۵ سالم که بود خواستم بخونمش. به هیچ‌وجه نشد که باهاش ارتباط برقرار کنم. (ترجمه‌اش هم خیلی گنگ بود آخه! یادم نیست کدوم مترجم یا انتشاراتی بود :/ ) 

بعد گفتن خیلی کتاب مفهومی و عمیق و معناداریه و هرکسی درکش نمی‌کنه...

گذاشتم یا ده سال دیگه بخونم یا کلا نخونم :/

الان که تقریبا باهم همسن ایم. بردار و شروع کن :)‌ البته بگما ترجمه خیلی خیلی خیلی مهمه. چون زبان اصلی این کتاب زبان سختیه و همه جوره میشه ترجمش کرد. قابل فهم ترینش همینی بود که تو پست گفتم. مثل اثار روسی که همینطوری علی اللهی نباید هر ترجمه ای رو برداشت خوند.

 خود گابریل گارسیا مارکز گفته پونزده ماه توی خونه خودشو حبس کرده و زنش لوازم خونشو میفروخته که پول غذاشون در بیاد تا این کتابو بنویسه :)

نه بابا؟ اینونشنیده بودم دیگه :) احسنت بهش. فکر کنم خودشم نمیدونست انقد این کتاب قراره بترکونه این همه سال! حداقل اون دنیا به زنش میگه این همه غر زدی دیدی اسمم هنو سر زبون این کتابخوناست XD 

سلام. واقعا قش ترجمه و انتشاراتی رو نباید نادیده گرفت.

من چندسال هست که میخوام بخونمش الکترونیکی داشتم ولی جز کتاب چاپی نمیتونم با کتاب ارتباط بگیرم:)

واقعا همینطوره. متاسفانه انتشارات امیرکبیر هم چاپش رو متوقف کرده ظاهرا!
اصلا روایت داریم نوک انگشت انسان که به صفحه کاغذ میخوره خدا به فرشته هاش فخر میفروشه و میگه این است بنده ی من D: جدا از شوخی هروقت کتاب الکترونیکی خوندم خیلی کتابای کم حجم برداشتم تازه اونم زورکی تموم کردم! نمیدونم بعضیا چطوری میتونن راحت بخونن:(

واقعا؟!

من فکر کنم کتاب برباد رفته رو انتشارات ایر کبیر خوندم خیلی خوب بود:)

 

واقعا جمله نابی بد از کجا معلوم خدا نگفته*-*

 

این درد مشترک همه ماست فقط کتاب و بوی کاغذ

آره میگفتن میخواستیم بخریم نبود خیلی. حالا ناامیدت نکنم خیلی از کتابفروشیا دارن هنوز. اگه پیدا نکردی بنظرم ارزش داره از کتابخونه بگیری یا حتی دست دوم. 
برباد رفته رو از انتشارات ناهید خوندم فکر کنم، اونموقع دنبال ترجمه خوب نبودم، اما واعا پرتو اشراق خوب و روان ترجمه کرده بود، درود بر شرفش :) 

چقدر جاااالب :)) من همین الان این کتاب رو توی کست باکس دیدم و ادد کردم اما این که کی وقت کنم گوش بدم نمیدونم.نگاه کردم مترجمش هم ننوشته بود شاید توی فایلش بگه

خدا میچینه :)♡
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan