سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

تقدس زدایی

متنی خوندم از فصلنامه ترجمان. گفتم به اشتراک بذارم شاید مفید واقع شد :)

متن درمورد مادرها بود. وقتی تو نت سرچ میکنیم "مادر یعنی..." کلی صفات خداوارانه پشتش میاد. اما آیا واقعا همینطوره؟ حتما از اطرافیان شنیدیم که فلانی از همسرش طلاق گرفت و بچه رو داد بهش؛ بلافاصله با واکنش هایی مواجه شدیم از این قبیل "وای! مگه مادر نیست؟ چجوری مادریه که بچشو ول کرده؟"

یه بار فکر میکردم اگر مادرم بخواد زندگی خودش روداشته باشه چی؟  کم سن ترین بچه ی مادرم ۱۷ سالشه. اگر مادرم بخواد لفت بده از خانواده، چی میشه؟ باید بگم اول ناراحت شدم، اما بعد گفتم چه دلیلی وجود داره که کس دیگه بخاطر من پای زندگی ای بمونه که طبق میلش نیست؟ هیچی. درواقع نه تنها مادرم، بلکه هیچ کس دیگه ای نباید بخاطر من فداکاری کنه. مادرم وقتی شروع کرد به ادامه تحصیل، مصمم بود و خوشحال. وقتی کارشناسی رو تموم کرد بهم گفت بنظرت ادامه بدم؟ از کارام عقب میفتما! گفتم چه کاری؟ گفت خونه، کارای شما. گفتم بخاطر ما میخوای درسی رو که دوست داری بذاری کنار؟ هیچوقت اینکارو نکن. بهش گفتم ما بزرگ شدیم، میتونیم از پس شکم خودمون بربیایم، کارارو تقسیم میکنیم که اذیت نشی و خیلی چیزای دیگه. وقتی شنیدم میخواست بخاطر ماها از علاقش بگذره واقعا دلم شکست، نمیدونم چند بار توی زندگیش بخاطر ماها اینکارو کرده.

ما خیلی میشنویم که از صفات مادرا فداکاری، ازخودگذشتگی، دلسوزی، مهربانی و... است، اما این خانم غیر از نقش مادری، نقش همسری، نقش شهروند، کارمند، دختر و... میتونه داشته باشه. این مقدس نامیدن اسم مادر به تک تک ما آسیب میزنه. به مادرا از اون جهت که زندگی به مصابه یک انسان رو ازشون سلب میکنه، به فرزندان از اونجایی که همیشه از حمایت و دلسوزی نفر دومی برخوردارن، به همسر از اونجایی که تربیت فرزنو رو به مادر میسپاره چون میدونه به تنهایی قادره به دوش بکشه (البته در فرهنگ ما اینطوره غالبا، و الا همونطور که این صفات برای مادر خطر ناکه برای پدر هم خطرناکه!).

مادرها همشون یک سری عیب و نقص دارن، درست مثل ما بچه ها! مثلا در مورد مادر خودم، میدونم حالا حالاها محبتش به صورت بغل و بوس و کلام بروز پیدا نمیکنه، اما تو تک تک کاراش ماها حضور داریم. یا اینکه میدونم مادرم تعبد رو بیشتر دوست داره، خب من هم خرده نمیگیرم! اصلا کی باشم که بگیرم :) باهم گفتگو میکنیم و درنهایت همو قبول میکنیم. گرچه مادرم به خاطر همون نقش تربیتیش سعی داره تحمیل بیشتری داشته باشه.

من مادر نیستم، اما میتونم بفهمم زحمتی که مادرم برام میکشه بدون حده، من این زحمت رو نمیتونم جبران کنم، راستش اصلا حاضر نیستم این زحمت رو به خودم بدم برای یکی دیگه مگر در مواقع ضروری!

 

پیِ نوشته بی ربط: جایی رو سراغ دارین که بدون رزومه، کار ترجمه بسپارن به کسی؟ ترجمه نه در سطح تخصصی البته.

البته آدم تا مادر نشه نمی‌تونه مادرهارو درک کنه ^_^

بله، آدم اگه امام کشی نکنه نمیتونه شمر رو درک کنه.
جمعه ۲۳ آبان ۹۹ , ۱۰:۳۳ صابر اکبری خضری

گذشتن از خود، نفی خود نیست، فراتر از خود رفتنه. مادر و مادرانگی هم نفی انسانیت نیست، تجربه های والاتر از اونه. نه فقط مادر، که همسر، دوست، پدر یا هر آدم دیگه ای وقتی به ناب ترین حس بودن می رسه، که به نفع دیگری، از خود بگذره. میل به نیست شدن برای هستیدن دیگری. این دیگری در وهله اول خداست و تجلی او هم خانواده و همسر و دوست و مردم و ... هر چقدر بیشتر بر "خود" تاکید کنیم، در نهایت همین خود رو هم از دست میدیم و ...

اون سطح از فداکاری که شما میگی با این سطحی که من میگم متفاوته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan