سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

هرزصد؛ پرده اخر

خب متاسافانه این چالش هم تموم شد. اما خیالی نیست. من روند انیمه دیدن رو ادامه خواهم داد D:

 

8. perfect blue (آبی تمام عیار)

 

این از اولین و بهترین آثار ساتوشی کن هست که هنوزم که هنوزه دیده میشه و روش تحلیل مینویسن. با یه سرچ میتونین ده ها تحلیل ازش بخونین. 

داستان درمورد دختر خواننده ای بود که یه روز تصمیم میگیره وارد حرفه ی بازیگری بشه، یه وقتاییم تو این راه دست به کارای ناپاک میزنه تا معروف تر شه!

برای خودم این انیمه تازگی داشت. چون واقعی بود، نه رویا و خیال پردازی. بعد روانشناختی هم حتی داشت. درمورد بحران هویت و چندشخصیتی حرف میزد.

جالبیش اینجا بود که ساتوشی کن شمارو بارها به زمین میزنه. ینی شما فکر میکنید مشکل رو فهمیدید ولی یه دیقه بعد داستان انیمه عوض میشه. این وضعیت بارها تکرار میشه. به شخصه اعصابم خورد شد سرش :|

از انیمه فقط فهمیدم که 

چقدر هویت ادم ها در دنیای اینترنت متفاوت تر از دنیای واقعیه. و این موضوع برای برخی ممکنه ایجاد مشکل کنه، مشکلی به اسم اختلال چند شخصیتی! در همین حد خطرناک..

 

9. بچه هایی که به دنیال صداهای گمشده میگردند

 

موضوعش برام جالب بود. مردی که طبق افسانه ها میخواد زن مرده اش رو زنده کنه. برای این کار نیاز داره به یه سرزمین افسانه ای سفر کنه، طی این سفر یه دختر درگیر ماجرا میشه و اون مرد مجبور میشه روح زنش رو درون اون دختر بِدَمه (چه فعلی!) بخاطر اینکه زنش ده سال پیش مُرد و عملا چیزی از جسمش نمونده بود :| این عکس هم مربوط به لحظه ی مقدس دمیده شدنه :)

اما میدونید چیه؟ به قول پسر داستان زنده ها مهم ترن! از طرف دیگه طبیعت قضیه اینکه مرده ها مرده باشن و زنده ها هم زنده. غیر این، هزار جون داستان و مشکل پیش میاد. نه فقط بحث زنده یا مرده بودن، بلکه همه ی قوانین طبیعت اگر نقض بشن دردسر ساز میشن. مثلا قطع کردن درختا که عواقبش رو داریم میبینیم.

 

10. وقتی مارنی آنجا بود

 

من سر این اشک تو چشمام جمع شده بود اما خیلی کنترل کردم چون مادرم مستقیم داشت به چشمام نگاه میکرد :")

داستان دختری که حسابی سختی کشیده و بخاطر بیماری آسمش مجبور میشه بره به شهر دیگه. توی اون شهر با یه دختر خیالی آشنا میشه! به اسم مارنی... (اسپویل!) بعد ها میفهمه که ای بابا! این مارنی مادربزرگش بوده و نمیدونسته. چون وقتی بچه بوده همه رو از دست داده و تا 12 سالگیش با پدرومادر قلابی! زندگی کرده بود. 

 یه داستان درام از دختری بود که با تموم سختی ها همچنان میخندید و امید داشت به رسیدن خوشبختی.

 

 

يكشنبه ۵ مرداد ۹۹ , ۲۱:۴۰ ساخت ربات تلگرام

 

خیلی جالبه

 

موفق باشید

ممنونم

وای من وقتی وقتی مارنی آنجا بود رو دیدم زار میزدم انگار آرزوهای چال شده ی خودم بود که داشت به واقعیت می‌پیوست جزو معدود انیمه هاییه که سه بار دیدمش مرسی که یادآوری کردی برم برا بار چهارم 

عاخی =')
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan