سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

سرکار علیه

از اسم این یکیم خوشم اومد. شبیه اسمای با مسمیِ زمان قاجار میمونه :) حس اصالت بهم دست میده.

کتاب نوشته دوتا خانومه: زهره عیسی خانی، ریحانه کشتکاران. دقت کنید گفتم دوتا خانم، نگفتم دونفر! اینکه یک کتاب در مورد دختران و زنان رو یک مرد بنویسه یا یک زن، زمین تا آسمون فرقشه. قبول دارید؟

من درمورد هویت زن خیلی سوالا تو ذهنم بود. و این سوال که «زن کیست؟» یه مجهول بزرگ بود که فکر میکردم هیچوقت به جوابش نمیرسم چون هروقت کتابی راجع به سوالم خوندم، نوشته ی آقایون بود. دیگه با فرهنگ خودمونم آشنا هستید دیگه همه مردا دم از رسالت بزرگ خانم ها که خانه داریه میزنن و میگن بهشت زیر پای شماهاس و شما مثل گلبرگ گل لطیف و ظریف هستید و برای کار بیرون از خانه ساخته نشده اید و چه و چه و چه... 

تو معرفی این کتاب نوشته شده داستان هایی درمورد مادر و دختره از دو نسل متفاوت که هردو نگاه های مختلفی از زن در جامعه دارن. 

همین که گف داستان، برای من بس بود تا برم سمتش. اصولا آدم خوندن متن های خشک و رسمی به مدت طولانی نیستم و همیشه ترجیحم بر رمان و داستان و ... بوده. بگذریم..

وقتی این کتاب رو خوندم فهمیدم ما واقعا تعریفمون از اجتماعی بودن زن فرق داره! حداقل برای من یکی که فرق داشت. مثلا من همیشه تصویر یه خانمی تو ذهنم میومد که کارمند یک اداره ایه و ظهر ها برمیگرده خونه تا به وظایف مادری اش هم عمل کنه.

در یکی از داستان های کتاب، داستان یک خانومی زوایت میشه که حلال مشکلات محله ی خودشه. واسطه گری میکنه برای ازدواج جوانها، پول جور میکنه برای اجاره خونه ی خانواده های بی بضاعت، دعوا ها رو فیصله میده، زیارت نرفته هارو زیارت میبره و... اتفاقا خود این خانوم هیچ درامدی نداره و همه این کارهارو با همکاری خانواده های محل انجام میده. میبینید؟ این خانم به تمام معنا یک زن اجتماعیه. یک مادریه که از مسائل اجتماعی شهرش به صورت کامل خبر داره. چه مادری بهتر از این که وقتی دخترش از مشکلات دخترانگیش میگه، مادرش بهش انگ بی حیای نمیزنه چون میدونه این چیزا مقتضای جامعه ی امروزه؟

 

یک داستان دیگه ای داره درمورد خانمی که مادره و شغل اداری هم داره. هر روز توی مسیر با مادر روای داستان از کفش ها، لباس و هرخریدی که روز قبل کرده میگه و از مد روز تا دلتون بخواد پرچانگی میکنه... این خانم شغل داره اما اصلا آدم اجتماعی ای نیست. چون چارچوب ذهنیش گیر کرده روی خودش. حتی به بچه هاش هم توجهی ندارهو

 

برای من تا قبل این کتاب خیلی سخت بود که بین مسئولیت اجتماعی زنها و خانوادگی شون جمع ببندم، چون جامعه من جوری بهم القا میکرد که اینا دوچیز جدا هستن و اگر کسی بخواد هردو رو داشته باشه دل شیر میخواد! این موضوع تو جامعه های مذهبی بیشتر خودشو نشون میده متاسفانه. جامعه ای که الگوش حضزت زهرا و زینبه با اون همه حماسه آفرینی ها!

 

کتاب کم حجمه و خیلی روان و همه فهمه. اصلا هم از تعابیر سخت و پیچیده استفاده نشده و بنظرم این درمورد همچین کتابی با همچین مضمونی خیلی خوبه، تا همه دستشون بگیرن و بخونن.

ببخشید زیاد نوشتم :)heart

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan