خب.. خیلی وقت بود که چیزی ار کتاب ننوشته بودم. راستش رو بخواید تو این مدت جلد اول کتاب عزیز برباد رفته رو هم خوندم اما ترجیح دادم تا خوندن جلد دوم چیزی ازش تو وبلاگ ننویسم. بعد بربادرفته به سختی از حال و هواش جدا شدم و کتاب غرور و تعصب رو به دست گرفتم. حالا در خدمتتونم با غرور و تعصب از جین آستین...
اول باید اعتراف کنم که این کتاب رو به پیشنهاد دوستی خواندم و تا قبل از این اندک تمایلی به خواندش نداشتم حتی بعد از آنکه کتاب را باز کردم و 20 صفحه اول را خواندم، با خودم فکر کردم که این کتاب نیازمند حوصله زیاد است و اصلا ازش خوشم نیامد. بعد از چند ماه از بی کتابی سراغش رفتم و شروع کردم به مطالعه.
داستان به کندی پیش میرود و اتفاقات مهم آن به سهولت و در حد یک یا دو پاراگراف اتفاق می افتد. انگار که یک سری از اتفاقات اصلا در نظر نویسنده مهم نمی باشد. اما تنها و تنها سیر تحول دو اخلاق غرور و تعصب است که مورد توجه نویسنده است. به این ترتیب که دوشخص که یکی متکبر و دیگری متعصب است طی اتفاقات این رذیلت های اخلاقی خود را به حد تعادل میرسانند و در نهایت به ازدواج آن دو ختم میشود. برای نویسنده مهم است تا به مخاطب بفهماند چه تصمیماتی، چه افکاری، واکنش ها و رفتاری سبب این تعادل اخلاقی شده است و به نظر من از این جهت این کتاب شایسته قدردانی است.
باید بگویم تغییر این اخلاقیات به سوی تعادل، مستلزم داشتن تفکر منطقی و رفتاری خوددار است. اگر کسی بداند متکبر است اما به دلیل نداشتن منطق کافی سعی در بهبود آن نکند، هرگز به تعادل نخواهد رسید.
کتاب خوش خوانی بود و احساسات شخصیت های اصلی داستان را میتوانستم به راحتی درک کنم. شاید این بخاطر روحیه باانصاف خودم است( تعریف از خود نباشد یک وقت!) که رفتار درست را هرچند ضد خودم باشد، انجام میدهم.
در کل، بخوانید، لذت ببرید، و تا هرجا که توانستید از پیام های کتاب برای روزمره هایتان استفاده کنید :)
پی نوشت: دارم بال بال میزنم تا فیلمش رو هم ببینم اما انقدر کارای دانشگاه روی سرم ریخته که دارم نهاد درونیم رو قانع میکنم که الان وقتش نیست. خدایا خودت اراده ی اقناع نهاد درونم رو بده:) ... راتس تو این شبا منم دعا کنید. منم دعاتون میکنم که میدونم هممون سخت محتاج دعای خیر هم هستیم
- چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۹