سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

کنجکاوی و ملحقات آن

داشتم فکر میکردم اگر دنیای ما مثل انیمه های تخیلی و فانتزی بود چه قدر جالب و جذاب میشد! مثلا مثل دنیای ناروتو همه چاکرا داشتیم و حرکات نینجایی مخصوص خودمونو دنبال میکردیم :) یاد انیمه "ناپدید شدن هاروهی سوزومیا"افتادم. یه جایی پسره مجبور میشه بین دنیا معمولی و دنیایی که توش با دوستای فضایی و عجیب غریب زندگی میکرد، انتخاب کنه. اخرش گفت:معلومه! دنیایی که هاروهی توش باشه قشنگ تره، هرروز یه اتفاق جدید میفته و...

وقتی داشتم کتاب "دنیای سوفی" رو میخوندم یه جایی همون اولا، فیلسوف اشاره میکنه به سوفی، میگه سوفی؟ تو در طول روز چقدر متعجب میشی؟ مثلا تعجب میکنی چرا خورشید طلوع کرد؟ یا چرا اون بالا ابره، این پایین زمین؟ (نقل به مضمون) فیلسوف میاد توضیح میده... از ما انسانها حرف میزنه که وقتی متولد میشیم و وارد دنیا میشیم، همه چیز رو با تعجب نگاه میکنیم، از همه چیز میپرسیم و همه چیز برامون تازگی داره. این همون حس "کنجکاویه" که فقط وقتی بچه ایم در سطح یه فیلسوف داریم. آره! بچه ها فیلسوفای کوچیک ان. اما وقتی بزرگ میشیم همه ی اتفاقای روزی زمین برامون عادی میشه، مثلا دونه های برف برامون عادی میشن، جوونه زدن یه گیاه، میوه دادن یه درخت و... همه چی. کم کم حس کنکاویمون از بین میره.

میدونی، اصلا لازم نیست تو دنیایی مثل ناروتو یا هرانیمه و فیلم فانتزی زندگی کنم، دنیای خودم پر از شگفتی های کوچیک و بزرگه که فقط برام عادی شدن، یه خورده توجه کافیه. یه خورده باید بچه شم^^

دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan