سرکار علیه

برای باقی ماندن،‌بنام الباقی

دزدی همیشه بد نیست

بعد از گذروندن سخت ترین و شلوغ ترین روزای زندگیم دارم این پست رو مینویسم. خاموش میخوندمتون. ولی نه وقت و نه حوصله نوشتن رو داشتم. یه پست جدامینویسم که این تقریبا بیست روز رو چطور گذروندم.

مدتها بود عنوان این کتاب توجهم رو جلب کرده بود تا اینکه نمایشگاه کتاب امسال خریدمش. از نشر اسم. مخصوصا اینکه نویسنده خانم بود، چند روزه دارم سعی میکنم که از نویسنده های خانم بخونم بیشتر. 

تصور کنید یه پسر نوجوون هستید که عاشق کتابین، پدر ومادر ندارین، از طرفی توی کوره پزخونه زندگی میکنید که سواد داستن و کتاب خوندن درش ممنوعه، به شدت چشماتون ضعیفه جوری که چند روز بعد بهتون خبر میدن باید به تاریکی عادت کنی چون بیناییتون رو دارین از دست میدین. چه حسی دارین؟ 

فضای کتاب همین طوریه ضمن اینکه امین، شخصیت اصلی داستان، سعی داره به بقیه بچه ها هم سواد یاد بده و اگاهشون کنه. برای من فضای جنگ نرمی که با کتابا و اگاهی دادن به اون جامعه کوچک انجام میشد، خیلی جالب بود.

نثر کتاب خیلی روونه و جذاب نوشته شده، خیلی کتاب قطوری نیست، فضای شادی نداره ولی غم خفه کننده مثل کتابای خالد حسینی هم نداره :) انگار تو تاریکی از یه روزنه نور میتابه و این نور گاهی کم سو تر از همیشه است و گاهی به کل اتاق میتونه روشنایی بده. 

پیشنهاد میکنم بخونید حتما. شما این روزا چه کتابی میخونین؟

دلخوشیم به همین روزمرگی ها
چراکه زندگی چیزی جز روزمرگی نیست.
Designed By Erfan Powered by Bayan